نوشته شده توسط : مرتضی

دانلود رمان نباید عاشق می شدم

دانلود رمان نباید عاشق می شدم - negahdl.com

دانلود رمان نباید عاشق می شدم جاوا،اندروید،ایفون،pdf،تبلت – negahdl.com

دانلود رمان نباید عاشق می شدم جاوا،اندروید،ایفون،pdf،تبلت


یه داستان متفاوت…آ..آ…نه جالب…شایدم عاشقانه …..بخونین…
خلاصه:
درمورد دختری که تو خونواده ای با وضع مالی عالی هست و برادراش خواننده و خودشم عاشق خوانندگی ولی…..پایان خوش

 

قسمتی از داستان

تذکر:   همه ی شخصیتای داستان بغیر از ژینوس و آرزو واقعی هستن…. :)

بازم صبح ساعت۷با زنگ گوشیم که صدای برادرم سامیار روش بود بیدار شدم….اَه…صدبار بهش گفتم یه آهنگ مخصوص بیدار شدن من بخون ولی انگار نه انگار…عاشقشم ولی بعضی وقتا دوست دارم اون چشای عسلی تیرشو کور کنم کور کنم…از خود راضی تو اتاق خودش همش عکساشو زده منم که یه عکس دونفریمون که پارسال عید گرفته بودیم زدم به دیوار اتاقم….هر دومون وقتی میخندیم خوشگلتر میشیم…سامی دماغش یکم شبیه عملیاس ولی من دماغم به ترکیب صورتم میاد…چشامم سبز و عسلی ولی تو فصلای مختلف تیره و روشن میشه…من قدم زیاد از سامیار کوتاه تر نیست اون ۱۸۳ من ۱۶۸…اون اندامش هیکلی و ورزشکاری و من لاغرم….سامیار که خواننده و آهنگ ساز خیلی معروفه….مادرم دکتر زنان و پدرمم یه فروشگاه ورزشی بزرگ داره….منم امسال کنکور دادم و رتبه خوبی آوردم و داروسازی قبول شدم…
ساحره در زد و رفت تو اتاق:سمن بیداری؟
-آره مامان میبینی که…
-سامیار دیشب نیومد خونه؟

<

:: موضوعات مرتبط: کتاب و رمان , دانلود , ,
:: بازدید از این مطلب : 625
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 6 شهريور 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مرتضی

دانلود رمان راکاناک : رالین -negahdl.com

 

نوشته معین منصوری فرد

توضیحاتی درمورد داستان:
ناگهان صدایی شبیه ریزش بهمن، می شنوم. ناخودآگاه بالا را نگاه می کنم و توده وسیع ماسه را می بینم که به روی من می ریزد. قبل از ریختن روی من از روی غریزه انگشتانم از هم باز می شوند و بدون فکر کردن در مورد عواقبش میله را رها می کنم. مثل رویا چیزی را متوجه نمی شوم و فقط در لحظه ی کوتاهی پشتم تیر می کشد سپس پتکی را احساس می کنم که روی سینه ام کوبیده می شود و تنگی نفس به سراغم می آید. مثل دست و پا زدن در آب برای به دست آوردن اکسیژن و جلوگیری از خفه شدن، هوا را چنگ می زنم و با تمام قوا هوا را به داخل می کشم ولی انگار چیزی مانع این می شود تا تنفس انجام شود. سرم گیج می رود و دنیا جلوی چشمانم سیاه می شود…
داستان رمان درمورد تئوری علمی است که در آینده اتفاق خواهد افتاد و دنیای ما را واژگون خواهد ساخت. دنیای که در تاوان اشتباهات گذشته ها، گریبان گیر آینده ها خواهد شد …

با تشکر بی کران از شما منتظر پاسخ شما هستم

 

 

<

:: موضوعات مرتبط: کتاب و رمان , دانلود , ,
:: برچسب‌ها: رمان راکاناک , معین منصوری فرد ,
:: بازدید از این مطلب : 591
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 6 شهريور 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مرتضی

<

:: موضوعات مرتبط: کتاب و رمان , ,
:: بازدید از این مطلب : 282
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 27 دی 1390 | نظرات ()

صفحه قبل 1 صفحه بعد